خط خطی نکن!

خط خطی نکن!

یکی از کارهای خنده دار بچگی های من و خواهر کوچیکم این بود که از بزرگ تر ها تقلید می کردیم و چون این تقلیدمون یه تقلید پوچ بود خیلی مضحک به نظر می رسید.

مثلا یادمه مامانم وقت هایی که میخواست برای خرید بیرون بره, روی یه تیکه کاغذ یادداشت می کرد چه چیزهایی لازم داره تا یادش نره که اونها رو بخره. من و خواهر کوچیکم که حتی قدم مون نمیرسید بالای میزی رو که مامانم کاغذ رو روش گذاشته بود و داشت می نوشتم ببینیم, حرکت خودکار توی دست مادرم و بعدا خط خطی شدن کاغذ رو دنبال می کریدم. اون زمان هنوز سواد خوندن و نوشتن نداشتیم و تصور می کردیم نوشتن یعنی تکون دادن بی هدف خودکار روی کاغذ. به همین دلیل وقتی مادرم میرفت

خودکار و کاغذ رو برمیداشتیم و شروع می کردیم به خط, خطی کردن روی تیکه کاغذی که روی میز مونده بود و سعی می کردیم با همون سرعتی که دست مادرم روی کاغذ تکون می خورد این کارو انجام بدیم.

بعد اون کاغذ رو پیش برادر و خواهر بزرگ ترمون, عمه ها و عموهامون یا هر کس دیگه ای که توی خونه بود می بردیم و ازشون می خواستیم برامون بخونن که روش چی نوشته شده. و البته اونها بهمون می خندیدن. بعدش ما دوباره برمیگشتیم به سراغ کاغذ و خودکار. سعی می کردیم با دقت بیشتری خط خطی کنیم و دوباره می رفتیم سراغ بزرگ تر ها که بهمون بگن روی کاغذ چی نوشته.

خنده داره مگه نه؟ به یه بچه میشه خندید که همچین کاری ازش سر بزنه اما اگه یه آدم بزرگ این کارو بکنه چی؟ هر زمان که بدون برداشتن قدم های لازم برای رسیدن به هدفی که دیگران بهش رسیدن صرفا سعی کنیم رفتار نهایی اونها رو تقلید کنیم همین قدر خنده دار به نظر می رسیم.

هر بار که میبینم زبان آموزی به سراغم میاد و وقتی بهش میگم برای داشتن یه برنامه زبانی خوب باید اول عادت یادگیری رو در خودت ایجاد کنی و نمیشه همین طور یهویی شروع کنی به روزی چند ساعت زبان خوندن و اون زبان آموز به حرفم گوش نمیده و کار خودش رو می کنه, یاد خط ,خطی کردن خودم و خواهرم می افتم.

وقتی ما از مراحل رسیدن به یه هدف آگاه نباشیم, نتیجه نهایی رو هم درک نمی کنیم. من و خواهر کوچیکم اون زمان درکی از سواد و یادگیری نداشتیم و به همین دلیل درک نمی کردیم کاری که مادرم با خودکار روی کاغذ انجام میده خط, خطی نیست و چون اشتیاق داشتیم زودتر یاد بگیریم شروع می کردیم به یه تقلید کور کورانه.

و شمایی که عادت به مطالعه روزانه برای یادگیری زبان ندارید و هر چند وقت یک بار هوس زبان خوندن به سرتون میزنه و تصور می کنید چون مدرسه رفتید, دانشگاه رفتید و قبلا درس خوندید لزومی نداره برای یادگیری زبان عادت به یادگیری روزانه رو در خودتون ایجاد کنید, دارید خط, خطی می کنید.

شمایی که روزی چند ساعت درس خوندن بعضی ها رو میبینید و تصور می کنید اونها از همون چند ساعت در روز شروع کردن و خودتون هم میخواید همین کارو بکنید, دارید خط, خطی می کنید.

بارها از کسانی که میخوان خودشون رو برای آزمون آیلتس آماده کنن شنیدم که میگن من روزی 7 الی 10 ساعت یا هر تعداد ساعت دیگه وقت دارم واسه درس خوندن حالا چه برنامه ای بهم میدید؟ داشتن چند ساعت وقت خالی در روز هرگز به این معنا نیست که اون تعداد ساعت رو میتونید به یادگیری اختصاص بدید.

در این باره ویدیویی به اسم "چقدر طول می کشه زبان مون فول بشه" توی هایلایت یا پلی لیست "حتما تماشا کنید" گذاشتم. حتما تماشا کنید.

شما نمیتونید از چند ساعت در روز شروع کنید این خط, خطیه. اگه واقعا به دنبال یادگیری هستید به جای تقلید کردن مرحله آخر از دیگران, سعی کنید از ابتدا یاد بگیرید تا نتیجه نهایی کارتون یه نوشته قابل خوندن باشه نه صرفا خط خطی.

 

 آزاده مبشر
آزاده مبشر

نظرات کاربران

نظری بگذارید